چند روزیست که فعل «در ماندن» را صرف میکنم
بند از بندش میگشایم
گوشه به گوشهاش بند میزنم
صدای غیژ غیژ «در»
آن چفت نخراشیده
که همچون تالاری از آینه در گوشم خرد شد
«ما»٬ مای نماندنی
«ما»٬ من و نماندن
در «ماندن»٬ پشت در بسته٬
دری بین ما٬ دری ماندگار
ماندهام در این گوشهی بی در
در ماندهام به درد٬
به درد بی «درمان» درماندهام
چند روزیست که فعل در ماندن را صرف میکنم…