«نگو٬ آزارم می‌دهی. حرف‌هایت آزارم می‌دهد. خودت آزارم داده‌ای. اکنون که کنارت نیستم احساس آرامش می‌کنم. کنار آدم‌هایی هستم که می‌دانم از حضور من خوشحال هستند. تو از حضورم خوشحال نبودی. حست را نگو٬‌ نگو دوستم داشته‌ای٬ نگو از حضورم خوشحال بوده‌ای٬ آزار می‌بینم. نگو. حرف نزن. نگو که چون رفته‌ام دلت تنگ شده٬ چون آزار می‌بینم. نگو فلان کار که در قبالت کرده‌ام درست نبوده٬ چون صد بار دیگر هم همین کار را می‌کردم. موقعیتم سخت بوده. نگو تو هم موقعیتت گاهی سخت است. نمی‌خواهم بشنوم. موقعیت تو سخت نیست٬ حتی اگر خودت بگویی. حتی اگر خودت حس کنی. می‌دانم که نیست. شوخی‌ات گرفته؟‌ سختی‌های تو که سختی نیستند. اصلا نکشیده‌ای که ببینی یعنی چه. آزارم می‌دهی.  دفعه‌ی دیگر لطفا نگو تو هم گیر افتاده بودی. نگو تو هم نمی‌دانستی چه کنی. نگو درد داشته‌ای. دردهای تو که درمان نمی‌خواهد٬ توجه نمی‌خواهد. نگو الآن هم درد داری. اصلا حرفش را نزن. هر چه تو بکشی و می‌کشی از مال من کمتر است. مگر می‌شود بیشتر باشد. نگو درد می‌کشی٬ چون آزار می‌بینم. نگو جریحه‌دار شده‌ای٬ چون آزار می‌بینم. نمی‌خواهم بشنوم حرف‌هایت را چون حتی اگر حق با تو باشد هم باز اشتباه می‌کنی. دردهای تو هم خوب می‌شود٬ خصوصا چون من اینجا احساس آرامش می‌کنم. نگو آزارت داده‌ام چون نمی‌خواهم بشنوم. نگو آزار دیده‌ای٬ نمی‌خواهم بشنوم٬ اینجا راحتم٬ آزارم نده. چیزی داشتی می‌گفتی؟‌ از دردهایت؟‌ ببخشید مجبورم حرفت را قطع کنم. نمی‌خواهم در موردش حرف بزنیم. اما تو بشنو و بدان. و ببین. که اینجا خوبم. اینجا راحتم. بدون تو٬ خصوصا. تو نیستی و خوبم. دوباره بر می‌گردم٬ روزی و جایی که بدانم نزدیکم نیستی. همین که بدانم نیستی خوب است٬ چون آزارم می‌دهی. نگو می‌خواهی باشی٬ آزارم می‌دهد حرفت. نگو. نباش. آزار می‌بینم.»

3 پاسخ to “”

  1. پویا Says:

    تجربه به من نشان می دهد که نباید در جوگیری از آزار دیدن انسان ها زیاده روی کرد.

  2. هانیه Says:

    با جناب ÷ویا شدیدا موافقم .:دی

  3. هانیه Says:

    در این مدت زمان مدیدی که اینجا را میخوانم تصورم این بود که در دوران نقاهت ÷س از این دردها به سر میبرید ولی گویا هم چنان در حال درد و شکنجه هستید .

بیان دیدگاه