تصمیم گرفتم به عنوان یه حرکت سمبلیک هر بار مهمونی میرم یه کاندوم هم بذارم توی جیبم. به این ترتیب وقتی توی راه برگشت توی قطار برای خودم لم دادم و به موسیقیای که دوست دارم پناه بردم و از حضورش احساس آرامش میکنم به شک نمیافتم که شاید دلم میخواست٬ یا شاید اگر امکانات بود تنها نبودم الآن٬ یا شاید اون هم از من خوشش اومده بود. نه٬ این پلاستیک نفرتانگیزی که توی جیبمه مطمئنا یادم میاندازه که نه حوصلهشو داشتم٬ نه انگیزهی برهمکنش اجتماعی رو داشتم٬ نه احساس راحتی میکردم٬ و نه اون از من خوشش اومد نه من از اون.
مِی 31, 2010 در 5:32 ق.ظ. |
4 ساختار را هنوز به یاد داری ؟ 4 ساختار : ایختیسات ایجتیماع فرهنگی و نیظامی و ایجتیماع
جون 11, 2010 در 12:00 ب.ظ. |
payan cheghadr dir be dir be ruz mikuni, hey sar mizanam va hay mibinam ke hanuz hamun harkate sambolik e…
جون 18, 2010 در 2:21 ب.ظ. |
من هم هميشه وقتي ميرم بيرون يه كتاب با خودم بر ميدارم ميبرم.اينطوري وقتي برميگردم ديگه » به شک نمیافتم که شاید دلم میخواست٬ یا شاید اگر امکانات بود »
حتما ميخوندمش و اين كتابي كه دستمه «مطمئنا یادم میاندازه که نه حوصلهشو داشتم » و نه حال خوندنشو !!!!!
فلسفه ي هر دو تقريبا يكيه!!!!
جون 19, 2010 در 9:14 ق.ظ. |
کاملا همین طوره که میگی!